ابرهای سیاه میگریند
باز باران و باز هم باران
زیبایی چشمهسار در چشمش بود
دلتنگی و انتظار در چشمش بود
دو گنبد کوچک، دو حرم را دیدم
دو دُرِّ یتیم همقَسَم را دیدم
دلی داشت تقدیم دنیا نکرد
به دریا زد، این پا و آن پا نکرد
پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچهها گرفت