میخواستم بیای با گلای انار
برات کوچهها رو چراغون کنم
مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
مولای ما نمونۀ دیگر نداشتهست
اعجاز خلقت است و برابر نداشتهست
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
به دل بغضی هزاران ساله دارم
شبیه نی، هوای ناله دارم
در پیچ و خم عشق، همیشه سفری هست
خون دل و ردّ قدم رهگذری هست
شب آخر هنوز یادم هست
خیمه زد عطر سیب در سنگر