از آغاز محرم تا به پایان صفر باران
نشسته بر نگاه اشکریز ما عزاداران
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
این قصّۀ جانگداز را پایان نیست
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
اینگونه زخمخورده و بیسر بیاورم