بایست، کوه صلابت میان دورانها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفانها!
رها کردند پشت آسمان زلف رهایت را
خدا حتماً شنید آن لحظۀ آخر دعایت را
پر شور و شکوه، بهمنی تازه رسید
در جان وطن بهار امید دمید
مرگ بر تازیانهها
تازیانههای بیامان، به گردههای بیگناه بردگان
پرندهها همه در باد، تار و مار شدند
نگاهها همه از اشک، جويبار شدند
همواره نبرد حق و باطل برپاست
هر روز برای مسلمین عاشوراست