به روی خاکا شاخههای یاس افتاده! ای وای
چه اتفاقی برای عباس افتاده؟ ای وای
اولین باره صداش کردم گره از کار وا نمیشه
اولین باره علمدارم جلو پاهام پا نمیشه
اولین باره داره روی حرف حسین نه میاره
روی برگشتن نداره و میخواد رو خاک سر بذاره
به هقهق افتاده پهلوونم
میگه بذار اینجا بمونم
مشک پاره رو میده نشونم
«آه اباالفضل، وای اباالفضل»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هم نمیتونم تنهاش بذارم هم بیقرارم
حرم چی میشه ای وای اباالفضل دلشوره دارم
اولین باره هر دو تامون زینبو تنها گذاشتیم
هر دو تا پیش فرات اما دلو خیمه جا گذاشتیم
اولین باره اینقدر زینب چشم انتظارم میمونه
چشماشو به علقمه دوخته دستاش رو به آسمونه
دورمون شلوغ از ازدحامه
تا دور حرم داره ادامه
چه کنم چه کنم رو لبامه
«آه اباالفضل، وای اباالفضل»
💠 یک نوحه یک نکته | الگویی مناسب برای بیان مرثیه
وقتی نوحه را به عنوان یک قالب شعری میپذیریم، در مرثیهپردازی و نوحهپردازی باید توجه داشته باشیم که دچار مستقیمگویی نشویم و با بیان غیرمستقیمِ مراثی، بتوانیم روح شعر را در اثر خود جاری کنیم.
برای بیان غیرمستقیم مرثیه، هر شاعری باید در پی ابتکار و ابداعی باشد و راهکار خلاقانهای بیاید. در اثر پیشرو، شاعر دست به خلاقیتی زده است که میتواند الگویی مناسب برای بیان مرثیه باشد.
شاعر در ابتدای این اثر، از آرایۀ معنوی «تجاهل العارف» استفاده میکند و با بیان یک سؤال «چه اتفاقی برای عباس افتاده؟» هم ذهن مخاطب را حساس میکند و هم زمینه را برای بهکار بردن شگرد خود فراهم میکند. شگرد شاعر این است که با بهکار بردن عبارت «اولین باره» در فرازهای مختلف شعر: «اولین باره صداش کردم گره از کار وا نمیشه؛ اولین باره علمدارم جلو پاهام پا نمیشه» به بیان مرثیه میپردازد.
اوج مرثیه بابالحوائج کربلا این است که نتواند گره از کار فروبستۀ اهل حرم باز کند. کسی که تا به حال نگذاشته هیچ گرهی بسته بماند.
و به همین شیوه یک به یک به بیان مراثی جانسوز علمدار کربلا پرداخته است.
در این الگو، ضمن بیان مرثیه به صورت غیرمستقیم، به نوعی، به مدح هم پرداخته شده است که ارزشی است مضاعف برای یک اثر. در این نوحه مدح و مرثیه به صورت توأمان بیان شده است: کسی که چنین ویژگیهای داشته است اولین بار است بر خلاف آن عمل میکند! مگر چه اتفاقی برای او افتاده؟
یکی از نکات رعایت بلاغت در کلام این است که سخن ما متناسب با شرایط مخاطب و مستمع باشد. وقتی مخاطب با شخصیت والای قمر منیر بنیهاشم و مراثی او به خوبی آشناست، دیگر نیازی به بیان جزئیات مرثیه، آن هم به صورت مفصل نیست. بلکه در این موارد اشارهای به مرثیه کافی است. در اثر فوق با شگردی که شاعر به کار برده، این جنبۀ بلاغی نیز به خوبی رعایت شده است.