تو مدینه
دوباره غوغا برپا شده
دوباره چشما دریا شده
دوباره زهرا مادر شده
دوباره حیدر بابا شده
وَهَبْتَ الْحُسَيْنَ لِجَدِّه
چشم پیمبر شده روشن
وَ عَاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِه
به گهوارهش دخیل میبندن
فَاِنّی عَائِذٌ بِقَبْرِه
به دور ششگوشه میگرده
از سرِ شب تا صبح دل من
دخیل بستم و
دیگه دخیل دل من باز نمیشه
بگیر دستمو
با تو دل من شروع عاشقیشه
فدات هستم و
فدایی تو میمونم تا همیشه
«صلی الله علیک یا اباعبدالله»