شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

یک اربعین اندوه و هجران...

سحر چون پیک غم از در درآید
شرار از سینه، آه از دل برآید

درای کاروانی از وطن دور
به گوش جان ز دیوار و در آید

گمانم کاروان اهل‌بیت است
که سوی کعبهٔ دل با سر آید

گلاب از چشم هر آلاله، جاری‌ست
که عطر عترت پیغمبر آید

پس از یک اربعین اندوه و هجران
به دیدار برادر، خواهر آید

همان خواهر که غوغا کرده در شام
همان ریحانهٔ پیغمبر آید

همان خواهر که با سِحر بیانش
به هر جا آفریده محشر آید

همان خواهر که کس نشناسد او را
به باغ لاله‌های پرپر آید...

اگر از کربلا، غمگین سفر کرد
کنون از گَرد ره، غمگین‌تر آید

نوای «وای وای» از جان زهرا
صدای «های های» حیدر آید

از این دیدار طاقت‌سوز ما را
همه خون دل از چشم تر آید

غم‌آهنگی به استقبال یک فوج
کبوترهای بی‌بال و پر آید

بیا با این کبوترها بخوانیم
سرودی را که شام غم سرآید:

«شمیم جان‌فزای کوی بابم
مرا اندر مشام جان برآید

گمانم کربلا شد عمه! نزدیک
که بوی مُشک ناب و عنبر آید

به گوشم عمه! از گهوارهٔ گور
در این صحرا، صدای اصغر آید

مهار ناقه را یک دم نگه‌دار
که استقبال لیلا، اکبر آید

ولی ای عمه! دارم التماسی
قبول خاطر زارت گر آید،

در این صحرا مکن منزل که ترسم
دوباره شمر دون با خنجر آید»*

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ابیات داخل گیومه از جودی خراسانی است.