وقتی که زمین هنوز از خون دریاست
در غزه، یمن، هرات... آتش برپاست
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
هنوز از جبهه میآید نسیم آشنای تو
خیالانگیز و رؤیایی عروج تا خدای تو
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست
تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
خاموشی تو رنگ فراموش شدن نیست
در ولولۀ نام تو خاموش شدن نیست