میبارد از چشمهایم باران اشکی که نمنم
شد آبشاری پریشان، رودی که پاشیده از هم
نداریم از سر خجلت، زبان عذرخواهی را
کدامین توبه خواهد برد از ما روسیاهی را
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد
ای تا همیشه مطلعالانوار لبخندت
آیینه در آیینه شد تکرار لبخندت