من به غمهای تو محتاجتر از لبخندم
من به این ناله به این اشک، ارادتمندم
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد
ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
گرفتارم گرفتارم اباالفضل
گره افتاده بر کارم اباالفضل
شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین
گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قیامت
که زیر سایۀ این خیمه کردهایم اقامت
ای بال و پر و پهنه و پرواز حسین
ای خون خدا خون سرافراز حسین
شب بود و بارگاه تو چون خرمنی ز نور
میریخت در نگاه زمین آبشار طور
از روى حسین تا نقاب افکندند
در عالم عشق، انقلاب افکندند
باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟
شبیه نیست به غیر از خودش؛ علیست علی
به خودنماییِ برگی، مگو بهار میآید
بهار ماست سواری که از غبار میآید
مژده کز آفاق روشن، گل به دست آمد بهار
برگ برگ سبزه را شیرازه بست آمد بهار
سحر که چلچلهها بال شوق وا کردند
سفر به دشت دلانگیز لالهها کردند
بوی گل از سپیده میآید
اشک شوقم ز دیده میآید
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست
سیاهجامۀ سوگت لباس فاخر ماست
معراج تکلم است امشب، صلوات
ذکر لب مردم است امشب: صلوات
گل میکند لبخند تو مهمان که میآید
باز است آغوش تو سرگردان که میآید
میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!