غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
گر سوختهست بال و پرت فَابکِ لِلحُسِین
گر مانده داغ بر جگرت، فَابکِ لِلحُسِین
مصائب تو مگر از مسیح کمتر بود؟
چه قدر سهم دل آخرین پیمبر بود؟
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد
ای همه خلق جهان، شاهد یکتایی تو
دل ما، بیتِ الهی ز دلآرایی تو
از اسب فرود آی و ببین دختر خود را
بنشان روی دامن، گلِ نیلوفر خود را
نی، ناله کرد و باز ترنّم، شروع شد
فصلِ هبوطِ آدم و گندم، شروع شد
«والشّمس» چیست؟ جلوهٔ روی تو یا حسین
«واللّیل» آیتیست ز موی تو یا حسین