به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را