پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم
سراپا حیرتم! از خویش میپرسم چرا بستم؟
دلم امشب گدای سامرّاست
از تو غیر از تو را نخواهم خواست
تا حضور تو، دلِ خسته مسافر شده است
توشه برداشته از گریه و زائر شده است
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
همپای خطر همسفر زینب بود
همراز نماز سحر زینب بود