پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم
سراپا حیرتم! از خویش میپرسم چرا بستم؟
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
دلم امشب گدای سامرّاست
از تو غیر از تو را نخواهم خواست
تا حضور تو، دلِ خسته مسافر شده است
توشه برداشته از گریه و زائر شده است
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی
و سرنوشت تمام جهان؟ اگر تو نبودی
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
همپای خطر همسفر زینب بود
همراز نماز سحر زینب بود