ما بیتو تا دنیاست دنیایی نداریم
چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
بیمرگ سواران شب حادثههایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت
بیزارم از آن حنجره کو زارت خواند
چون لاله عزیز بودی و خوارت خواند
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود