وقتی که در آخرالزمان حیرانم
وقتی که خودم بندۀ آب و نانم
دست ابوسفیان کماکان در کمین است
اما جواب دوستان در آستین است
پیراهن سپید ستاره سیاه بود
تابوت شب روان و بر آن نعش ماه بود
پشت غزل شکست و قلم شد عصای او
هر جا که رفت، رفت قلم پا به پای او...
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
فقط خداست که از کار او خبر دارد
پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود