بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما