من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
قسم به ساحتِ شعری که خورده است به نامم
قسم به عطر غریبی که میرسد به مشامم
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری