دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی