بی تو چگونه میشود از آسمان نوشت؟
از انعکاس سادۀ رنگینکمان نوشت؟
در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
بهارِ آمدنت میبرد زمستان را
بیا که تازه کنم با تو هر نفس جان را
گاهی دلم به یاد خدا هست و گاه نیست
اقرار میکنم که دلم سر به راه نیست
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
آرامش موّاج دریا چشمهایش
دور از تعلقهای دنیا چشمهایش
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید