لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است