غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است