گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است