از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت
تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت