ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
الا ای چشمۀ نور خدا در خاکِ ظلمانی
زمین با نور اخلاق تو میگردد چراغانی
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار