سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
دختر خورشید و ماه، زهرۀ زهرا
آن که کرامات او گذشته ز احصا
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم