لبریزم از واژه اما بستهست گویا زبانم
حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
با اینکه نبض پنجره در دست ماه نیست
امشب جهان به چشم اتاقم سیاه نیست
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است