باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف