صد بار اگر شویم فدای تو یاحسین
کاری نکردهایم برای تو یاحسین
مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغدیده را
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
قافله قافله از دشت بلا میگذرد
عشق، ماتمزده از شهر شما میگذرد
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند
آن سو، همه برق نیزه و جوشن بود
این سو، دلی از فروغ حق روشن بود