ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر چقدر این خاک، بارانخورده و تر میشود
بیشتر از پیشتر جانش معطر میشود
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است
عالم سیاهپوش به سوگ سه سرور است
مسافری که همیشه سر سفر دارد
برای همسفران حکم یک پدر دارد
سپیدهدم که هنگام نماز است
درِ رحمت به روی خلق باز است
ای ز فرط ظهور ناپیدا
ای خدا! ای خدای بیهمتا!
هر کسی را به سر هوایی هست
رو به سویی و دل به جایی هست
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست
فرّخ آن سینه که در وی دل آگاهی هست
دست خدا پردۀ شب را شکافت
صبح شد و نور خداوند تافت
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش