در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد