حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد