جان داد که در امان ببیند ما را
خالی کند از یزیدیان دنیا را
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد
نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
در حجم قنوتها دعا تعطیل است
یاد از تو - غریب آشنا! - تعطیل است
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی