هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين