بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين