الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين