روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم
هر دم از غصهٔ جانسوز تو آتش گیرم
از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی، علیاکبرتر از تو نیست
فروغ چهرۀ خوبان، شعاع طلعت توست
کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست