گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
اگر چه خانه پر از عکس و نام و نامۀ توست
غریب شهری و زخمت شناسنامۀ توست
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
الا ای چشمۀ نور خدا در خاکِ ظلمانی
زمین با نور اخلاق تو میگردد چراغانی
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم