مصحف نوری و در واژه و معنا تازه
وحی آیات تو هر لحظه و هرجا تازه
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
تیر كمتر بزنید از پی صیدِ بالش
چشمِ مرغانِ حرم میدود از دنبالش
تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟
بال پرواز گشایید که پرها باقیست
بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقیست
تا ابد دامنهٔ عطر بهار است اینجا
دست گلهاست که بر دامن یار است اینجا