تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است
چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
بیسایه مرا آن نور، با خویش کجا میبرد
بیپرسش و بیپاسخ، میرفت و مرا میبرد
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود