سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
زمان چه بیهدف و ناگزیر در گذر است
زمان بدون شما یک دروغ معتبر است!
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم