آنچه در سوگ تو اى پاکتر از پاک گذشت
نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
هرکه با پاکدلان، صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
پیرمردی، مفلس و برگشتهبخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
ای که عمریست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهیست
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم