در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم