الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد