خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو
راهبان هر واژه در انجیل، بیسامان تو
از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
قدم قدم همهجا آمدم به دنبالت
نبودهام نفسی بیخبر از احوالت
تو را ز دست اَجَل کی فرار خواهد بود؟
فرارگاه تو دارالقرار خواهد بود
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست
گردۀ مستضعفین شد نردبان عدهای
تنگناهای زمین شد آسمان عدهای
تو سرزمین مقدس تو باصفا بودی
تو جلوهگاه مقامات انبیا بودی
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک در آستان تواند؟
از چشمهای تارمان اشک است جاری
ای آسمان حق داری اینگونه بباری
این زن که خاک قم به وجودش معطر است
تکرار آفرینش زهرای اطهر است
ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغدیده را
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
این قصّۀ جانگداز را پایان نیست
مصائب تو مگر از مسیح کمتر بود؟
چه قدر سهم دل آخرین پیمبر بود؟
قافله قافله از دشت بلا میگذرد
عشق، ماتمزده از شهر شما میگذرد
هنوز از جبهه میآید نسیم آشنای تو
خیالانگیز و رؤیایی عروج تا خدای تو
مدینه میروی آهسته از بقیع بپرس
که راز گم شدن قبر مادر ما چیست؟
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست
تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست
بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل
دیدم گل تازه چند دسته
بر گنبدی از گیاه رُسته
مقصود عاشقان دو عالم لقای توست
مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست