ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد