سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت
غروب جمعهای در ازدحام آه خواهد رفت
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی