ما از غم دشوار تو آسان نگذشتیم
ماندیم بر این عهد و ز پیمان نگذشتیم
نسل حماسه، وارثان کربلا هستیم
نسلی که میگویند پایان یافت، ما هستیم
گرچه بیش از دیگران، سهمش در این دنیا غم است
«مرد» اخمش، خندهاش، حرفش، نگاهش، محکم است
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
دوباره زلف تو افتاد دست شانۀ من
طنین نام تو شد شعر عاشقانۀ من
قسم خوردهای! اهل ایثار باش
قسم خوردهای! پای این کار باش
شهید کن... که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است
یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
محمد است و علیست آری
به خُلق و خَلق و به قد و قامت
آن روز، گدازۀ دلم را دیدم
خاکستر تازۀ دلم را دیدم
کی صبر چشمان صبورت سر میآید؟
کی از پس لبخندت این غم برمیآید؟