رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی