گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را